بارانباران، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

برای باران

افسوس . باز حکایت رفتن .

1390/7/14 9:22
نویسنده : سودابه
1,293 بازدید
اشتراک گذاری

 نایت اسکین

 

پدر مریم جون هم رفت. بعد از چندین ماه بیماری و تحمل سختی . دوشنبه

ظهر . نمیدونم تسلیم هر آنچه ایم که اراده خداست.این روزا باز فکر پدر بزرگ

عزیزم و اون رفتن ناگهانیشون ، خوابم رو به هم ریخته .

 تا حالا همیشه از این

رفتن شتابزده شون دلخور بودم .

 حتی گاهی خودمون رو مقصر میدونستم .

چرا در اون ساعت تنها بودند ؟ و چرا و چرا و شاید و اما و اگر هایی

 که همه

بی پاسخی  نزدیک به یقین باقی ماندند . اما خب بعد از این جریان میتونم بگم

لااقل از این جهت که از پا افتادن و درد کشیدنشونو ندیدم ، راضیم و خدا رو

شکر میکنم .

دوست بسیار عزیزی دارم که پدرشونو مدتیه از دست دادن و

خیلی دل شکسته و غصه داره . امشب که وبشو میخوندم ، از این احساس

تازه خودم برای او نوشتم .امیدوارم این حس او رو هم کمی تسکین بده .

نایت اسکین 

خیلی برای همسر برادرم ناراحتم . روزای سختی رو پشت سر گذاشته و

افسوس که نشد معجزه ای لااقل رخ بده و سلامتی پدرش خبری باشه که

لبهای او رو به لبخند باز کنه .

دو شبه که ناخودآگاه نیمه شب از خواب می پرم

و هر بار ، وقتی نگاهم به آسمان آرام خدا می افته و خنکای نسیم این

شبا رو

حس میکنم ، دلم میسوزه که خیلی ها نیستند تا از این هوای خنک و این

آسمان کبود آرام و نور ماه و بازی ستاره ها توی پهنه آسمون لذت ببرند. پدر

مریم جون رو یاد میکنم و برای او که مرد آرام و پاک و بسیار خوبی بودند و با

تلاش و توجه بسیار فرزندان موفق و تحصیل کرده ای به اجتماع تحویل داده اند

 آرزوی پناه امن و توجه بی انتهای خداوند رو  میکنم .

امیدوارم روحشون در پدر بزرگ عزیز خودمو که جاش خیلی خالیه و خیلی

دلتنگشم و همه پدرا و مادرایی که بین ما نیستند و خانواده های دلتنگی

دارند.

آرامش باشه . آرزو میکنم غم

 و غصه و ناراحتی ، گرفتاری و بیماری  ،

از همه خونه ها دور باشه .

برای مریم جون و خانواده اش و برای دوست خوبم ، باران

که هنوز دلتنگ و غصه داره ، از خداوند مهربان صبر و بردباری و آرامش آرزو

میکنم. روحشون شاد .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

هدیه جووووووووون
14 مهر 90 14:53




سپاس و آرزوی سلامتی
ونوس
14 مهر 90 16:54
سلام
وخیلی ممنون از لطفت خانمی
تشکر که قدم رنجه می کنی تا وبم میای و نظرات خوبم می زاری
گلم چشم حتما می گردم از این دست آموزشها پیدا کردم برات میزارم و حتما خبرت می کنم بیای
برای مدادهم می تونی به جای پارچه از کاغذ رنگی های زیبا استفاده کنید که قابل تراشیدن باشه
بازم ممنون
موفق باشی


باز هم سپاسگزارم .
عموروحاني
14 مهر 90 21:10
سلام . بهتون تسليت ميگم . قانون دهيا است وبايد به مشيت الهي تسليم بود. موفق باشيدوبرقرار


سمیه
15 مهر 90 1:31
ای خدا. من چقد از این اتفاقات نارحت میشم. همیشه آرزو میکنم و از خدا میخوام که قبل همه ی عزیزانم بمیرمو مرگ هیچ کسی رو نبینم. خدا به همه ی داغدار ها صبر بده. روحشون شاد


خدا ان شااله به شما و خانواده تون عمر طولانی و با عزت بده . بله سخته اما هر رفتنی برای بازمانده ها سخته .
شاپرک
15 مهر 90 10:57
سلام سودابه عزیزم قبل از هر چیز به دوست عزیزتون تسلیت میگم امیدوارم که روح پدرشون قرین رحمت حق باشه ... خدا رحمت کنه پدربزرگ عزیزتون را روحشون شاد .

سودابه جان از آشنائی باهات خوشبختم ... عزیزم پس کاملا حال اون موقع منو درک می کنی نمیدونم چرا تو این دنیای امروزی مردم اینقدر تغییر کردن و بجای قدرشناسی از هر کاری که براشون و بخاطرشون انجام شده اون کار را بی ارزش می کنند حتی اگر روی دلسوزی باشه و نخوان که شما زحمت بکشی و خودت را برای اونا به دردسر بندازی یعنی تشکر کردن اینقدر سخت شده یا خودخواهی ها نمیذاره که انجامش بدن یا دلسوزی زیاده از حدشون جلو این کار را میگیره ؟ خیلی با دیدن کامنتت خوشحال شدم که دوست گل و مهربون و هنرمند جدیدی نصیبم شده خیلی از کارهامون شبیه به همه امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشی و دنیا همیشه به کامت بچرخه می بوسمت عزیزم و با افتخار لینکت می کنم


نظر لطفته . باعث افتخار منه که با تو آشنا شدم .
پردیس بانوی مهر
15 مهر 90 23:09
سلام. خیلی ممنون که از وبلاگ من بازدید کردید. با کمال افتخار لینک میکنم اگه دوست داشتید منو با نام پردیس بانوی مهر لینک کنید


مریم
16 مهر 90 12:25
سلام عزیزم
من هم خیلی متاسف شدم و تسلیت می گم
امیدوارم خداوند صبر و بردباری نصیبشون کنه
الهی آمین


هدیه جووووون
16 مهر 90 13:32
سلام
میلاد امام رئوف امام رضا رو بهتون تبریک میگم


سپاس از مهربانیتون
ونوس
16 مهر 90 14:25
سلام
خانمی وقت کردی بیا یه سر وبم برات یه چیزهایی گذاشتم امیدوارم خوشت بیاد


مرسی که به یادم هستی.
مرجان مامان پسر ناز
17 مهر 90 0:26


آخی خدا بیامرزدشون

منم مادر بزرگم رو که از دست دادم خیلی غصه خوردم این بزرکترها هم نعمتی هستن واقعا


بهتون تسلیت میگم. خدا رحمتشون کنه.
t & h
23 مهر 90 17:24
این غمهای سنگین دیگه براتون پیش نیاد
خیلی حرفهات حرفهای دلمه
خدا رحمت کنه همه رفتگانت را


مرسی از محبتتون .
rahim
26 مهر 90 16:42
سلام وبلاگ جالبی داری ممنون میشم به ما هم سربزنی با تشکر
حافظ تعالی
27 مهر 90 9:38
سلام
منم به نوبه خودم تسلیت عرض می کنم امیدوارم خدا به همه باز ماندگان صبر وبه رفتگان مغفرت وآمرزش عنایت بفرماید
خوشحال میشم بهم سر بزنی ونظر بدی
ممنون


از این که به ما سرزدید ممنون. موفق باشید.
امیر
28 مهر 90 4:27
سلام سودابه خانم
اولین بار بود که از جستجوی گوگل به وبلاگ شما اومدم، خدا رحمت کنه این پدر بزرگوار رو
امیدوارم در هر شرایطی شکرگذار باشید.
از مطالبتون هم استفاده کردم.
تشکر
خدانگهدارتون



سپاس از توجه و محبتتون . شاد و سلامت باشید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای باران می باشد