سال نو و اونایی که در بهار رفتند.
بهار ُ پره از شادی و زیبایی و زندگی . آدم این روزا نمیخواد که به مرگ فکر کنه. بی
تردید یاد عزیزانی که رفته اند ،تا همیشه با ما خواهد بود . برای من کوچیدن ناگهانی پدر
بزرگ عزیزم سخت ترین تجربه ای بود که از مرگ عزیزان داشتم . بعد از سه سال
هنوز هم در هر مجلس عزاداری اگه اشکی میریزم و دلم میشکنه ،بهانه ابتدایی اون یاد
حاج آقاست که مثل نفس برام عزیز بود. نمیتونم بگم که از رفتنش چه قدر
عذاب کشیدم . حتی حالا هم که این متن رو تایپ میکنم ،بی اختیار اشک
میریزم .صداشون هنوز توی گوشمه . تکیه کلاماشون محاله از یادم بره . هنوز هم هر
بار ،به خدا هر بار که به حاج خانم زنگ میزنم ،محاله که یاد حاج آقا و خوش اخلاقی
ها و مهربونیهاشون توی دلم زنده نشه. حاج آقا زندگی من بودند و با رفتنشون یه
گوشه مهم زندگیم برای همیشه خالی شد.
اینا رو گفتم که با یه مقدمه کوتاه ،درباره درگذشت دو تن از بستگان بنویسم ولی باز
یاد پدر بزرگ عزیزم همه چیز رو از یادم برد. پدر همسر محبوبه جون – خاله ام – بزرگ
خانواده لطفی و پسر عمه همسرم جوان بیست و پنج شش ساله ای که در فاصله
پنجشنبه و حمعه اخیر فوت شدند . روحشون شاد.از صمیم قلب آرزو میکنم خدا به
خانواده این دو عزیز صبری برای تحمل این مصیبت هدیه کنه.برای همه عزیزانی که
دیگه در کنارمون نیستند ،برای حاج آقا خورشیدی عزیزم برای بی بی عزیزم که
پیش از تولد عرفان از دنیا رفت .
برای عموهای عزیزم . برای شوهر خاله های مهربونم . برای داماد
جوون خاله ام که
خیلی معصوم و پاک بود و محاله که در ماه چند باری یادش نکنم .برای پسر عموی
جوان و معصوم و عزیزم که در اصفهان و در یک تصادف از دنیا رفت و برای
پسر عمه عزیزم که سال قبل یکباره و ناگهانی بیمار شد و از کنارمون
رفت .برای عمه زحمتکش و مهربان همسرم که همه عمرش فقط زحمت کشید و کار
کرد و کار کرد و هرگز مفهوم واقعی آسایش و لذت رو نچشید و از سرطان دستگاه
گوارش و در مدت بسیار کوتاه از بین ما رفت. هنوزیکی از آخرین دیدارهامون رو
در منزل برادر همسرم به یاد دارم و به خاطرش ناراحتم . سر سفره غذا ما غذا می
خوردیم و او که هیچ اشتهایی به خوردن نداشت و به خاطر بیماریش نمی تونست
چیزی رو فرو بده ، معصومانه ما رو نگاه میکرد. هنوز اون برق خاص توی چشماشو
یادمه . برای
همکار زحمتکش و مهربونم - خانم کهزادی - که هفته سوم بهار امسال از دنیا
رفت. برای حاج آقای لطفی و میثم عزیز و مظلوم که زندگی بسیار کوتاهی
داشت. برای همه اونایی که دستشون از این دنیا کوتاه شده ، دلم تنگه و آرزوی
آرامش دارم . از خداوند میخوام که اونا رو در پناه مهربون و امن خودش بگیره و به
ارواحشون آرامش و سعادت هدیه کنه.