بارانباران، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

برای باران

نوروز 90 و کویر مرنجاب

1390/1/21 9:20
نویسنده : سودابه
1,534 بازدید
اشتراک گذاری

                                                                                                     

بعد از شش ماه کار و کار و کار و بعدش در اون یکی دو روز باقیمانده تا عید کلی

 

وو  و  و  و  و  و

 

 و و و بقیه موارد که گفتنش هم خسته تون میکنه، چند روز

تعطیلات و یه سفر کوچولو خیلی  میچسبه. 

 

تا پیش از تولد باران خانم گلم ،خانواده کوچک ما با همراهی خواهر و برادر خوبم یکی

 

 

دو سالی هم همراهی مریم جون ، یکی دو روز قبل از سال نو با کلی نقشه و برنامه

 

وپیش بینی راه می افتادیم و تا سیزده نوروز

 

رو خارج از خونه و در شهرهای مختلف کشورمون  میگذروندیم.هر سال یه مسیر رو

 

انتخاب و سفر رو شروع میکردیم. یه روزبالاخره  مسیر سفرامون رو خواهم

 

نوشت. اما خب چند سالیه که سفر به اون معنا برامون اتفاق نیفتاده. امسال با

 

همراهی ثریا جون دو روز و یه شب رو در کاشان گذروندیم. البته ما چندین بار به

 

کاشان رفته و دیدنیهای اون رو دیده ایم اما  این بار به قصد کویر مرنجاب رفتیم.

 

کویر مرنجاب در شمال شهرستان آران و بیدگل در استان اصفهان قرار دارد. این

 

کویر از شمال به دریاچه نمک آران و بیدگل، از غرب به کویر مسیله و دریاچه‌های

 

نمک حوض سلطان و حوض مره، از شرق به کویر بند ریگ و پارک ملی کویر و از

 

جنوب به شهرستانهای آران و بیدگل و کاشان محدود می‌شود.

 

نمیدونستیم  امکان اقامت شبانه در اونجا هست .یه روز صبح زود راه افتادیم و تا

 

کاروانسرای کویر مرنجاب پیش رفتیم و در کمال تعجب دیدیم که آب و برق و

 

امکانات محدود اما کار راه انداز برای اقامت شبانه وجود داره.کاروانسرای

 

مرنجاب کاروانسرا و قلعه‌ای در کویر آران و بیدگل کنار دریاچه نمک آران واقع

 

 شده‌است و توسط شاه عباس در سال ۱۰۱۲ قمری ساخته شده‌است. کاروانسرا و

 

اتاقها رو به همون شکل قدیم بازسازی کرده بودند و چند تا از اونا برای بیتوته شبانه

 

آماده بود.افسوس که ما این فرصت رو از دست دادیم.

 

هوای خنک  و دلپذیر و سکوت دلچسب کویر گفتنی نیست باید حسش کنی.زندگی

 

حتی برای یه شب در یک کاروانسرای قدیمی در دل کویر باید حس خوبی داشته

 

باشه . به خصوص برای یکی مثل من که زیادی  خودشو جای آدما و در موقعیت های

 

مختلف و زمانهای مختلف قرار میده.شاید خدا خواست و سال دیگه باران جون هم

 

خانم تر بشه و فرصتی پیش بیاد که بیشتر بتونم بدون نگرانی درباره بچه و سلامتیش و

 

خطرات احتمالی عجیب و غریبی که از سر نگرانی درباره بچه ها برای خودم میبافم ،کمی

 

هم در چنان فضایی با خودم خلوت کنم و از سفر لذت بیشتری ببرم.چشمامو ببندم

 

و در خیال گذشته چنان مکانی رو با همون حال و هوای خاص در نظر مجسم کنم.

 

حسن کار در اینه که کاشان در همسایگی تهرانه و تا اونجا رفتن خیلی برنامه ریزی و

 

آمادگی و هماهنگی نمیخواد.موضوع جالب  دیگر درباره این سفر این بود که عرفان

 

عزیزم در مسیر بازگشت از کویر ُاز فرصت وجاده خلوت و بی خطر استفاده کرد و

 

برای اولین بار پشت  اتومبیل پدرش نشست و پنجاه شصت کیلومتر ی  کنترل

 

اتومبیل رو به عهده گرفت.این اولین تجربه  او بود و به نظرم با خونسردی و

 

پذیرش  آرام و منطقی توصیه های پدرش ،خوب از پس کار برآمد. واقعیت اینه که

 

اگه به احساس مادرانه ام توجه کنم باید پسرم رو از همه چیزایی که در اونا رد پایی از خطر

 

 رو میشه دید ُمنع کنم اما خب زندگی شوخی نیست و میدونم که به هر حال او باید خیلی

 

چیزا رو در زندگی تجربه کنه که شاید حتی فکرش منو الان نگران میکنه اما باید  با خیلی از

 

واقعیت های زندگی کنار اومد . نمیخوام جرات  و توانایی او رو با ترسهای بیهوده

 

مادرانه از او بگیرم . باید تواناییهای پسرم رو تقویت کنم و اعتماد به نفس و

 

شایستگیهای او رو همونطور که حق اوست ُببینم و اونا رو تقویت کنم.تردید

 

ندارم که پسرم لیاقت این توجه رو داره.تا حالا که اینو ثابت کرده .

 

امیدوارم آینده روشنی هم در انتظارش باشه.

  باران گلم هم   به جز در طول مسیر ،از بقیه

 

ساعتهایش در سفر لذت برد. دخترک ما بر خلاف  ما ما نش و خیلی  های دیگه که  از

 

خوابیدن در وسیله نقلیه و در سفر لذت میبرند،مدام شکایت میکرد که چرا پیاده نمیشیم

 

؟وقتی هم که از اتومبیل پیاده میشدیم دیگه دستمون به خانم خوشگله نمیرسید چون

 

میخواست از هر فرصتی برای پاسخ به سوالات ذهنی اش استفاده کنه.فکر میکنم

امسال نوروز بهتری رو تجربه کرد.تا سال 

 

آینده  که  خدا و خودمون و زندگی ،برامون چه بخواهند.         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ماهان
18 فروردین 90 9:10
الهی همیشه بهت خوش بگذره


مرسی از لطفت دوست خوبم.
مامان فرشته
18 فروردین 90 18:40
سلام عزیز دلم ان شاا... همیشه دلتون شاد باشه بوسسس
مامان فرشته
19 فروردین 90 8:33
سلام سودابه مهربونم من دیروز براتون خصوصی رمزو گذاشتم تو آخرین نظراتت چک کن می بینی گلم اما دوباره هم می زارم
مامان فرشته
19 فروردین 90 11:33
گلم رمزو دیدی
دیدی منم فراموشتون نمی کنم
من دوستتون دارم خیلی هم زیاد بوسسسس


سلام مرسی عزیزم .به خاطر دختر کوچولوی نازت هم خیلی تبریک میگم. ان شااله همیشه سلامت باشید.باز هم ممنون عزیزم
محمدحسین عشق جاودان
19 فروردین 90 19:09
سلام .به سلامتي مي بينم پرانرژي سال جديد رو شروع کردي به سلامتي ان شاءالله موفق و پايدار باشيد
مامان مريم
20 فروردین 90 0:22
___________$$$$$$ ______$$$$$$__$$$$$$$$__$$ ____$$____$$$$__$$$$__$$$$ __$$______$$$$$$__$$$$$$$$ __$$____$$$$$$$$__$$$$$$ __$$$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$ $$__$$$$$$$$$$__$$__$$$$$$ $$$$__$$$$$$__$$__$$$$ __$$$$______$$$$$$$$$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$ _$$$$$$$$__$$$$$$$$$__$$$ __$$$$$$___$$$$$$$_ $$$$ ___$$$$_____________`$$$ ___________________ $$ __________________`$$` ________________$$` _____$$$$$$$$$$ ___$$$$$$$$$$ _$$$$____$$_$` $$$$$__$$___$$___$$$$ $$$$$$$______`$$_$$$$$$ $$$$__________$$$_____$ $$___________` $$____$$ _____$$$_____$$`___$$$$ ___$$$$$$___$$__$$$$$$ __$$$$$$$$_$$_$$___$$$ _$$$____$$$$_$$__$$$$ __$$_____$$_$$$$$$$ ___$______`$$ ___________$$ ____________$$` ___________`$$ __________$$ _________$$ ________$$
مامان فرشته
20 فروردین 90 13:42
عزیزم رمزو برات گذاشتم


ممنون .لطف کردی
مامان قندعسل
22 فروردین 90 15:46
سلام سفر به خیر باران جون...


ممنون خاله جون
محمد گیان
23 فروردین 90 11:22
سلام وبی زیبای داری دختر خوشکلتو ببوس


درود و سپاس از مهربانیتون .
مامان سانای
24 مهر 90 9:02
با شما همسفر شدم خیلی جالب وزیبا نوشتید لذت بردم


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای باران می باشد