بارانباران، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

برای باران

سال 91

1391/1/1 12:48
نویسنده : سودابه
2,056 بازدید
اشتراک گذاری

نوروزی

سال نو مبارک

 

نننوروز

یک سال دیگه هم گذشت . یه سال پیرتر شدیم  اما خب در واقع یه سال چیز

یاد گرفتیم ، یه سال بیشتر از خیلیها که جاشون حسابی خالیه زندگی کردیم

و . . .

غ

بازم مثل سال قبل و سالهای قبل ،این روزا دلگیر و غمگین و البته خسته

هستم . دلم میخواد بازم پدربزرگ عزیزمو یاد کنم که عزیزم بود و هنوزم اسمش

و یادش بی اختیار چشمامو خیس میکنه . یه چیزی گوشه دلم میجوشه و

میجوشه و همه جانم رو به آتش میکشه . گاهی از زندگی خسته میشم .

گاهی حس سنگین وظایفی که روی دوشمه آرومم میکنه که باید قوی باشم و

به رضای خداوند راضی . زندگی جریان داره و میگذره و میگذره و سهم هر

کسی لحظه ای نشستن لب این جوی هست و شاید لحظه دیگری نباشه .

چند روزی مونده به سال نو دختر بسیار جوان دوستمون به طرز مشکوکی

کشته شد . کمی قبل تردرگذشت پدر مریم جون و قبل از اون 

پدر همسر محبوبه عزیزم .

خب مرگ هم قسمت جدانشدنی زندگیه و حقه و آرزو میکنم

که دست پر از این دنیا بریم

و چراغهای روشن بسیاری از خوبیها و محبتها و خیرخواهی ها روشن بگذاریم .

برای همه عزیزان از دست رفته هم آرزوی آرامش و آمرزش دارم . 

امیدوارم امسال برای همه ما سال بسیار خوبی باشه و پر از اتفاقات خوب و

خبرای خوب و تغییرات نکو . برای همه شما دوستان عزیزم از خداوند مهربان

بهترینها رو آرزو میکنم .

عغهعع

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای باران می باشد