بارانباران، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

برای باران

اولین سفر باران به مشهد

1390/4/6 9:17
نویسنده : سودابه
1,328 بازدید
اشتراک گذاری

 

چهارشنبه اول تیر ماه امسال به اتفاق خانواده و با همراهی افتخاری خاله ثریای مهربون و دوست داشتنی با قطار عازم سفر به مشهد شدیم . خاله ثریا چند باری زیارت امام رضا به اتفاق خانواده رو  به خاطر مراقبت از باران گلی ما از دست داده . بابا مهدی به این دلیل و صد البته به دلیل این که همگی ثریا جون رو خیلی دوست داریم ،شخصا از خاله خواست که همراهمون بیاد. خیلی خوش گذشت . به خصوص که هتل محل اقامت ما بسیار به حرم نزدیک بود و البته به بازار . گرچه متاسفانه بازار رضا یک سری اجناس تکراری داره . علاوه بر زیارت که پس از چهار سال خیلی به من چسبید ، استفاده از پارک آبی _ موج آبی _ هم بسیار لذت بخش بود . روز جمعه عرفان و بابا مهدی عزیز رفتند . ما بهونه آوردیم که راه طولانیه و حوصله اش رو نداریم اما میدونستم که اگه همسرم از این مکان تفریحی لذت ببره ،محاله که منو مجبور به رفتن نکنه و همین طور هم شد. صبح روز شنبه بابا مهدی مقدمات رفتنمون رو فراهم کرد و خودش برگشت تا با عرفان به باران خانم صبحانه بدن و از او مراقبت کنند تا ما برگردیم. خیلی خوب بود و خیلی خوش گذشت . پیشنهاد میکنم اگه رفتید مشهد موج آبی رو از دست ندید.در بازار الماس شرق و مراکز خرید هم خانم طلبکارانه وارد میشد و انتخاب میکرد و همونموقع لباس یا کفش یا گردن آویز و . . . رو میپوشید و خارج میشد و بابای مهربونش که با خنده و شوق یه گوشه ایستاده بود و او رو نگاه میکرد ، مبلغ رو پرداخت میکرد . باران بر خلاف عرفان از خرید سیر نمیشه .این موضوع برای من و پدرش که خیلی اهل خرید نیستیم عجیبه ولی خب اینه دیگه . . .

و اما درباره حرم امام رضا

چند تا عکس از گذشته بارگاه امام هشتم براتون میذارم که برای خودم خیلی جالب بود و یه نکته کوچک درباره سقاخانه و وجه تسمیه آن. قبل از اون میخوام از مهدی عزیزم که باعث شد با وجود شیطنتهای باران سفر بسیار راحتی داشته باشیم سپاسگزاری کنم و بگم که از صمیم قلب دوستش دارم و به بودن در کنار او افتخار میکنم . براش بهترینها رو از خداوند میخوام و خوشحالم که او رو در مسیر زندگیم قرار داده.

(راستی خاله ثریا جون در همین سفر یک جا کلیدی مثل همین قلب  برای من و مهدی خریده که زیباست . )

و اما بعد . . .

 

برای توضیحات موس را روی عکس نگه دارید.

نمای داخلی صحن نو و ایوان طلا سال 1309

 

حرم در دوره قاجار

 

حرم مطهر قبل از خرابی سال 1354

 

ضریح فولادی سال 1338

 

صحن عتیق سال 1325

 

ضریح فولادی اوایل دوره قاجار ساخته و در زمان فتحعلی شاه سال 1196 طلا و نقره کاری شده .تاریخ تعویض ضریح سال 1338

 

دورنمای مشهد در اواخر دوره قاجار

 

سال 1320

 

سال 1309 اما این بار قمری

 

سال 1350

 

از عکسهای قدیمی

 

 و عکسهای مقایسه گذشته و حال

با ما به ادامه مطلب بیایید.

 

 

مقایسه گذشته و امروز

 

مقایسه گذشته و امروز

 

مقایسه گذشته و امروز

 

مقایسه گذشته و امروز

 

مقایسه گذشته و امروز

 

و اما درباره سقا خانه

گفته شده که نادر شاه افشار در جنگ هرات سنگی به ظرفیت سه کر آب که یک پارچه است را به غنیمت می‌گیرد و اعلام می‌کند هر کس این سنگ را بدون اینکه آسیبی برساند؛ به مدت 12 روز به مشهدالرضا (ع) برساند جایزه ویژه ای نزد من دارد.فردی اقدام به این کار می‌نماید و بعد از نه روز سنگ را به مشهد می آورد و به خیال اینکه خوش خدمتی کرده و زودتر از موعد مقررسنگ را به مشهد رسانده، نزد نادر شاه می‌رود و تقاضای جایزه اش را می‌نماید. نادر شاه دستور می‌دهد چشم های او را کور کنند تا دیگر روی حرف او حرفی نزند چرا که او گفته بوده 12 روزه و این فرد 9 روزه سنگ را آورده است. این سنگ در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط این صحن عبور می‌کرده نصب می‌شود و مردم برای رفع تشنگی ازآب درون آن استفاده می‌کردند.

چند سال بعد هدیه ای به دربار نادر شاه افشار می‌رسد نادر شاه می‌خواهد این هدیه را باز کند ولی یکی از سرداران سپاهش به‌نام « اسماعیل‌خان» از او می‌خواهد چون این بسته مشکوک است آن را در خارج از شهر باز کنند نادر موافقت می‌کند بسته در خارج از شهر باز می‌شود و درو نش مواد منفجره بوده به محض باز گشائی انفجار رخ می‌دهد نادر شاه به جهت زکاوت اسماعیل خان و به شکرانه این که از این بلا جان سالم بدر برده دستورمی‌دهد هم وزن اسماعیل خان به او طلا اهدا کنند اسماعیل خان هم طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرده و گنبد و پایه های سقاخانه را طلا می‌نماید بدین جهت از آن زمان سقا خانه را «سقا خانه اسماعیل طلائی» نام گذاری کرده اند.

سنگ مرمر و شش‌ضلعی سقاخانه اسماعیل طلایی را از هرات به مشهد آورده‌اند.
«اسماعیل خان» سردار معروف فتحعلی شاه قاجار مشهور به «زرریزخان» و «اسماعیل طلایی» اصلاً از اهالی طالب آباد سنگسر است که پیشتر شهرتش به غلط دامغانی گفته شده است و دلیل آن نزدیکی منطقه سنگسر و دامغان می بوده.

علت لقب های او این است که در زمان فتحعلی شاه از طرف یکی از دول خارجه بسته ای به عنوان هدیه به دربار رسید و شاه قصد گشودن آن را کرد. «اسماعیل خان» که جزء ملتزمین بود استدعا کرد این کار در محوطه کاخ به وسیله خدمتگذاران انجام شود چه احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز کردن ٬ بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد. فتحعلی شاه با آگاهی از این امر ٬ دستور داد برای این دور اندیشی هم وزن سردار اسماعیل خان سکه های طلا به او مرحمت شود و چنین کردند و اسماعیل خان معروف به «زرریزخان» شد.
اسماعیل خان دستور داد از محل این سکه های طلا در داخل صحن امام رضا درمشهد سقاخانه ای بسازند و پوشش آن را از طلا کنند که تا به امروز به نام «اسماعیل طلایی» مشهور باقی ماند . گویند در قدیم آب آن ازچشمه گیلاس در 48 کیلومتری شمال غربی  مشهد تامین می شده است.

نقل از:imamrezatv.ir
براتون بهترینها رو آرزو میکنم . شاد و سلامت باشید.
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان زهرا نازنازی
6 تیر 90 21:50


زیارت قبول زائر کوچولوی عزیز


درود و سپاس
مامان هستی جون
7 تیر 90 2:22
زیارت قبول.جالب نوشتید.اطلاعات مفیدی بود.
دستتون درد نکنه.


سپاس .
مدرسه مامان ها
7 تیر 90 11:24
سلام مامان مهربون.
خداوند فرزند نازنینتون رو براتون حفظ کنه.
راستی زیارت قبول. همیشه به زیارت و شادی.
مدرسه مامان ها منتظر نظرات مفید شماست.


سپاس و با کمال میل .
مامان هستی جون
7 تیر 90 12:58
سودابه جون سلام.راستش من یه ماهه این حلقه هارو خریدم.و هر زو 10-12 دقیقه باهاش ورزش می کنم.درکل 5 ماهه دارم تقریبا هفته ای سه بار ورزش می کنم و رزیم غذاییم هم رعایت می کنم البته خیلی رعایت نمی کنم چون نمی خوام به زحمت بیفتم.اما تو 5 ماه 8 کیلو کم کردم.این ماه هم یک کیلو کم کردم.خوب دور شکمم هم کم شده.اما هنوز نمی تونم بگم تاثیر حلقه چقدر بوده.


خیلی ممنون از توضیحاتت . پس حالا باید امتحان کنیم .
باباي مهربان
7 تیر 90 14:13
سپاس از همسر عزيز و مهربونم كه با نوشتن خاطرات خود و خانواده در طول سفرها و مناسبت ها و دور هم بودن ها دفتر با ارزشي از گذشته ها در آينده براي ما و فرزندانمان به ارمغان خواهد گذاشت.


دوست دارم عزیزم . خدا تو رو برای من و بچه ها حفظ کنه.
مامان ماهان
7 تیر 90 14:36
سلام سودابه جونم زیارتت قبول
الهی سفر بعدی کربلا باشه
مشهدی باران جونم زیارت تو هم قبول باشه
چه اطلاعات خوبی دادی ممنون


سلامت باشید . مرسی از مهربانیتون. قابلی نداشت.
مامان فرشته
7 تیر 90 19:17
سلامممممممم عزیز دلم خوبی ؟ زیارت قبول عزیزمممممممممم باران جونم برای خاله هم دعا کردی ؟ قربونت برم من بوسسسسسسسسسسس
عسل. مامان ابوالفضل
9 تیر 90 12:22
سلام خوشحال شدم به وبم سر زده بودی . راستی تو آشپز آنلاین اسمتون چیه؟
بعد خوب با همسری اینجا لاو ترکوندید ها خودمونیم!


دیگه دیگه . . .
شاد باشید.
مامان فرشته
11 تیر 90 1:00
سلام عزیزم آره سودابه جونم همین کارو می کنیم رمز می گذاریم پیشنهاد خوبی بود ممنون
مامان آريا
21 تیر 90 12:27
زيارت قبول عزيزم
خيلي عكسا قشنگ و خوب بودن


سپاس و آرزوی سلامتی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای باران می باشد