عکس از کویر مرنجاب و سیزده نوروز
چند تا عکس از "کویر مرنجاب " . درباره اش براتون نوشته بودم.ابتدا یه عکس
از باران جون و عرفان عزیزم که مربوط به تابستان گذشته اس .
خاله جون ، روی بام کاروانسرا
و باران عسلی که از سرما یخ کرده.
جالبه نه ؟ ساعت حدود یک بعداز ظهره و اینجا کویر مرنجاب در کاشانه و ما داریم
از سرما هو و و و ... . و حالا نمایی از کاروانسرا از روی بام .
و این یکی
و باز
بعضی از اتاقها برای پذیرفتن مهمان آماده بودند
بیرون کاروانسرا و مقابل ورودی ایستاده بودیم که یه هاپوی بزرگ بیچاره آروم
آروم بیرون اومد و و طوری که انگار سمت چپ بدنش به دیوار چسبیده باشه ،
خودش رو به دیوار کشید و کمی اون طرف تر یه گوشه نشست . به نظر زخمی یا بیمار
بود. رمق حتی راه رفتن نداشت . یکی از چند تا موتور سواری که سوار موتورهای
عهد حجرشون با اون صدای نخراشیده و آزاردهنده ،گاهی خودی نشون میدادند ، تا
نزدیک سگ پیش رفت . یکی دو تا لگد به اون زد . سگ
بیچاره نای گله و یا عکس العمل هم نداشت . داشتم میرفتم که یه چیزی بگم که
پسرک باز سوار موتور شد و از ما فاصله گرفت.
بین راه چند تا شتر دیدیم که محافظت میشدند . ظاهرا قراره برنامه شتر سواری در
کویر هم راه بیفته.
و عرفان و تجربه اولین رانندگی در مسیر بازگشت .
و کویر و داستان همیشه جاری
خاله جون و باران و سارای عزیزم
این هم یه عکس از زغالهای گداخته روز سیزده فروردین که بعد از پذیرایی ظهر و
شام ، هنوز هم قدرتمند و پر حرارتند.