واما چه طور شد که این طور شد؟...
فکرش از همون اوایل تولد باران یه گوشه خیالم جا خوش کرد ولی راستش رو بخواهید آنقدر از این وبلاگهای مامانی دیده بودم که دلمو یه جورایی زده بود .دلم میخواست یه چیز متفاوت داشته باشم که هم یه دفتر خاطره برای خانم خوشگلم باشه و هم زیادی لوس نشه. به قول یه عزیزی قدیمی ها آن قدر دربند ادب و احترام به بزرگترها و حرف این و اون بودند که از آن سوی جاده اعتدال می افتادند و امروزیها این قدر . . . که از این سو می افتند . گفتم بذار یه امتحانی بکنیم شاید نه این شد و نه اون و البته هم این و هم اون.
اگه یه وقت من هم احساساتی شدم و داشتم از این ور می افتادم ،یه خبری بدید.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی