بارانباران، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

برای باران

به یاد استاد

  ٢٩ خرداد سال ٥٦ ،یادآور خاطره تلخ پرواز آزاده ایست که زندگی را با ذلت نمیخواست .کسی که همه عمر کوتاهش را به ارشاد و روشنگری پرداخت. امروز افسوس نبودن او و بزرگانی چون او ،دل خیلیها رو به درد میاره و دریغ و افسوس ناتمامی رو تا هستیم برای ما باقی میذاره .   سخنانی از استاد  اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری .   وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند ،پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه میشود.   حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد. ...
31 خرداد 1390

سال نو و اونایی که در بهار رفتند.

    بهار ُ پره از شادی و زیبایی و زندگی . آدم این روزا نمیخواد که به مرگ فکر کنه. بی   تردید یاد عزیزانی که رفته اند   ،تا همیشه با ما خواهد بود . برای من کوچیدن ناگهانی پدر   بزرگ عزیزم سخت ترین تجربه ای بود که از مرگ عزیزان داشتم . بعد از سه سال   هنوز هم در هر مجلس عزاداری اگه اشکی میریزم و دلم میشکنه ،بهانه ابتدایی اون یاد   حاج آقاست که مثل نفس برام عزیز بود. نمیتونم بگم که از رفتنش چه قدر   عذاب کشیدم . حتی حالا هم که این متن رو تایپ میکنم ،بی اختیار اشک   میریزم .صداشون هنوز توی گوشمه . تکیه کلاماشون محاله از یادم بره . هنوز هم ...
24 فروردين 1390

باغبان گلهای شمعدانی و یادمان بی خزان زندگی ام

چند سالیه که این روزها غم سنگینی ، به دلم چنگ میکشه.افسوس و آهی که شب و   روز با منه ، دوباره پر و بال میگیره   و تا   بیکران احساس مرا به زهر   افسوس و دریغ رفتن او آغشته میکنه.جای جای دلم و خانه   خانه   خیالم،   تشنه   ی    یک لحظه دیدار دوباره ی اوست و   دریغ که جز در یاد ،توان تکرار و شنیدن زنده ی نوار ماندگار صدای او را ندارم. خود را به گرفتاریهای      زندگی سپرده ایم تا چگونه رفتن او را ا ز یاد ببریم اما پرواز معصومانه او در خلوت خیال ...
17 آذر 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای باران می باشد