پر پرواز
3/5/91
امروز عصر باران یکباره از توی اتاق اومد بیرون و
گفت : مامان آخه چرا من نمیتونم پرواز کنم ؟ دلم میخواد پرواز کنم . همه جا
رو ببینم .
بغلش کردم . بوسیدمش و گفتم : آخه عزیزم ما که بال نداریم . فقط پرنده ها و
بعضی از حشرات میتونن پرواز کنن .
دوباره گفت : مامان ( با یه آهنگ لوس دخترونه که همیشه وقتی از تعجب ما
متوجه میشه که خیلی حرف بامزه ای زده ، به خودش میگیره.)
آخه چرا ما بال نداریم ؟ من آخه دوست دارم پرواز کنم .
خیلی برام جالب بود . این شاید اولین آرزوی احساسی باران بود و برام خیلی
جالب بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی