بارانباران، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

برای باران

خبر بد - به یاد عمه جون

1391/4/31 23:19
نویسنده : سودابه
3,580 بازدید
اشتراک گذاری

 

شمع

 

پست مربوط به سفرمونو یکی دو روز بعد از بازگشت ،نوشته بودم اما

به خاطر عکسا اونو ثبت موقت کرده بودم .

تا این که درست هفته بعد از بازگشتمون ،جمعه شب خبر فوت عمه آمنه

عزیزمون رسید

و کلی ناراحتمون کرد . درست یه هفته قبل ما او رو دیده بودیم .4

کلی عکس با هم انداختیم . عمه به نظر سرحال می اومدن اما خب . . .

فقط خدا رو شکر میکردیم که پیش از رفتنشون تونستیم ایشونو ببینیم .

 از خدای مهربون برای عمه عزیزم آرامش و سعادت اخروی آرزو میکنم .

همون شب که خبر رو شنیدیم ،دیگه دست و دلم به کار نمی رفت .

پای اجاق ایستاده بودم و به غذا رسیدگی میکردم اما اشتهام برای شام

یکباره کور شده بود . مدام توی ذهنم عمه رو توی اون اتاق و خونه ای که

4دیده بودم و روی همون تخت تصور میکردم و سعی میکردم او و

حال و هوای جسم و روح او رو حس کنم .

میدونم یه کمی عجیب و غریب حرف میزنم اما من اغلب اینجوریم .

با خودم میگفتم قصه زندگی چیه ؟

چند سال بعد شاید فامیل منم توی چنین حال و هوایی خبر مرگ منو بشنون

و اون وقت درباره ام چی فکر خواهند کرد ؟4

آیا اون قدر براشون می ارزم که غصه بخورن یا برام دعا بخونن و نگرانم باشن .

من که اون قدر از مادرم درباره عمه خوبی شنیده بودم

و از رفتار و حجب و حیا و روحیه خاصشون دیده بودم که شب ، پیش از خواب

کلی با عمه حرف زدم و از خدای مهربون براشون آسایش و آرامش و پناه امن و

مهربان خداوندی و شفاعت امامان و بزرگان رو آرزو کردم .

روحشون شاد .

2 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان امیر مهدی
1 مرداد 91 1:35
خیلی خیلی از این خبر ناراحت شدم از خداوند امرزش عزیز از دست رفته تان و طول عمر برای خودتان و خانواده تان را خواستارم .خدا عمه تان را بیامرزد.


سپاس از محبتتون .
مهرناز
1 مرداد 91 19:56
سودابه خانم عزيز از شنيدن خبر فوت عمه تون خيلي متاثر شدم واقعا از دست دادن عزيزان خيلي سخته منم دو تن از عزيزترين عزيزانمو يعني پدر و مادرمو از دست دادم.عكسشون رو ديدم صورت نوراني و مهرباني داشتند.روحشون شاد.تنها كاري كه ميتونيم براشون انجام بديم دعا خوندنه


مهرناز جون خیلی ممنون از همدردیت . خیلی متاسف شدم . خدا پدر و مادرتونو بیامرزه .و به شما صبر بده . بازم ممنون.
کلبه دل
2 مرداد 91 12:14
خدا رحمتش کنه
خدا به شما صبر بده


سپاس عزیزم.
مامان حلما
2 مرداد 91 13:48
کلامی برای تسلی نیست . صبر زمان یارتان


سپاس از حضور و محبتتون .
ونوس
3 مرداد 91 11:30
سلام سودابه جون تسلیت میگم خدارحمتشون کنه
طاعاتتون قبول باشه خیلی التماس دعا


مرسی از محبتت عزیزم .
Saleh
4 مرداد 91 12:22
مرسي كه به وبلاگم سر زدي
بازم منتظر نظراتت هستم


شاد باشید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای باران می باشد