سفر دو روزه اصفهان
پنج شنبه پانزدهم تیر ماه یه سفر دو روزه به اصفهان داشتیم .
صبح زود از جلوی منزل پدری حرکت کردیم . دو تا ماشین بودیم .
یکراست رفتیم فریدون شهر دیدن عمه آمنه - عمه بزرگم که مدتیه کسالت
دارن - عمه منزل پسرشون آقا مجتبی زندگی میکنن.
پسر عمه برای کاری به تهران اومده بودن
اما خانمشون و پسرشون منزل بودن و خیلی به ما محبت کردن .
ناهار رو خوانسار خوردیم . بعد برای دیدار اقوام پدری که البته دیگه تعداد کمی
از اونها در روستا موندن و فقط ییلاقی اونجا اقامت دارن ، به روستایی که پدرم
در اونجا متولد شدن رفتیم . فرخنده جون ، دختر عموم و دخترای خونگرم و
مهربونشون رو دیدیم . شبونه به طرف اصفهان برگشتیم .
شام رودر یکی از فست فودهای شلوغ اصفهان خوردیم .
بعد به منزل پسر عموم که پدر جاریم هم هستند رفتیم . حدود ساعت یک
شب اونجا رسیدیم . خوابیدیم . می خواستیم صبح زود به سمت تهران
برگردیم که پسر عموم نذاشتن و اصرار کردن که ناهار رو در باغشون بخوریم .
همراه اونا به باغ رفتیم . کلی آلبالو خوشمزه و آلو چیدیم . حوالی ساعت پنج
عصر به سمت تهران حرکت کردیم .
این سفر در واقع فقط برای دیدن عمه آمنه و سایر اقوام بود .
خیلی خسته کننده بود . راه طولانی و گرما و باران خانم که حوصله توی
ماشین نشستن رو نداشت اما دلمون واقعا برای عمه تنگ شده بود و ایشون
هم در سفر قبلی پدرم به فریدون شهر گفته بودن که خیلی دلتنگ ما هستند
و خیلی دوست دارن ما رو ببینند .
خدا رو شکر از قبل بهتر شده بودن . ما رو خیلی خوب شناختن .
به زبان شیرین گرجی با پدرم صحبت کردن و با همون لهجه دلچسب
از ما احوالپرسی کردن .
امیدوارم عمر طولانی و سر شار از سلامتی و شادی داشته باشن .
مامانم همیشه از این عمه ام به خوبی یاد میکنن و ایشونو خیلی دوست دارن .
براشون از خدای مهربون سلامتی آرزو میکنم.
اینم عکسا
خاله جون در خوانسار
دایی ، عمه آمنه ، مریم جون
بقیه عکسا در ادامه
عکس های باغ با خاله جون ، دایی و زندایی ، مامانی ، بابایی و بابا